خب دخترهای خوب من قصد دارم اینجا رو تبدیل به یک پایگاه بکنم.هرکس تا به حال عملی فاشیستی انجام داده یا راه حل هایی مبنی بر رو کم کردن از پسرهاداره برام بفرسته منم اونو توی این صفحه می زارم.من خودم یه فمنیست دوآتیشه ام.حتی قصددارم یه انجمن درست کنم.اگه می خواهی ثبت نام کن.ایمیلمو برات می زارم.
خب حالا می خواهم اسم چند تا از دخترهایی روکه بهم ایمیل دادن و براتون بزارم.
یاقی عزیز***نگار جون***تاراجون***غزل جون***مریم جون***زهرا جون***شکوفه جون***سحر عزیزم***نونوجونم***آذین عزیز***رویای نفسم***ویکی از بهترین دوستانم هانیه
خب برای شروع بد نبود اگه دوست داری توهم شریک باشی اسمتو برام ایمیل کن
می خواهم به زبون خودم برات بنویسم.یه سری تجربیات خودمه یه سری هم تجربیات دیگران.
همیشه وهمه جا جلوی پسرها مغرور باش.
هیچ وقت سعی نکن ازشون محبت گدایی کنی.
اگه بایه پسر درارتباطی به جای اینکه بهش نقطه ضعف نشون بدی سعی کن ازش نقطه ضعف بگیری.
هیچ وقت سعی نکن خودتو به یه پسر بچسبونی.
همیشه خانم بودن خودتو حفظ کن.
ترفند تمام پسر ها برای اسیر کردن دخترها زبون ریختن.همشون زبون می ریزن.
اگه دیدی یه پسر فکرتو مشغول کرده سعی کن خودتو به کاری مشغول کنی.
سعی فکر پسرهای اطافتو مشغول کنی جای اینکه اونا فکرتو مشغول کنن.بهترین روش بی توجهی به اون هاست گاهی اوقات تلفنشو جواب نده گاهی اوقات به حرف هاش گوش ند.
تازمانی از حقوق خانم ها دفاع کن که ادب رعایت بشه چون تمام شخصیت یک زن به ادب و طرز حرف زدن اونه.اگه دیدی یه جایی یه خانمی متاسفانه داره بی ادبی می کنه برو جلو وازش خواهش کن که مراقب حرف زدنش باشه چون اینجوری چهره ی ما زن ها رو خراب می کنه.
آذین عزیز امروز برام یه جمله فرستاده بود.
خودتو ارزون نفروش به یک لبخند به یک چشمک ارزش تو بیشتر از این حرف هاست.
امروز یاقی عزیز برام ایمیل زد و از کاری که کرده بود برام نوشته بود.
یه روز سوار دوچرخه بودم یه آقای به اصطلاح مودب بهم گیر داد منم با رعایت تمام شئونات توی جوب آب انداختمش.بدون اینکه دستم بهش بخوره.
امروز نونو ی عزیزم بهم ایمیل داد و یه مطلب قشنگ برام گذاشته بود.بزار اول نونو رو برات معرفی کنم.
نونو 19 سالشه کمر بند مشکی تکواندو دان دوداره از اون فمنیست های دو آتیشه ست.فقط کافیه یه جنس مذکر ازش یه سوال بپرسه خون جلوی چشماشو می گیره.گاهی اوقات که باهاش بیرون می رم می ترسم
حالا بگم چه کار کرده.
یه روز توی پارک داشتم قدم می زدم که یه پسری از پشت موهامو گرفت منم برگشتمو آنچنان حرکاتی روش رفتم که وسط پارک ولو شده بود و مزحکه ی دست مردم شده بود.
این دفعه می خواهم یکی از کارهای خودمو بگم
یه روز به یکی از دوستام داشتیم تو خیابون قدم می زدیم کهیه پسری زد توی گوش دوستم.(البته بگم از قبل بهش محل نمی دادیم عصبی بود)داشت از روبه رو می اومد آنچنان در مینی بوس و زدم توی صورتش که خون دماغ شد.بعد با کمال ادب باهاش خداحافظی کردم