اگر غرور نبود
چشم هايمان به جاي لب هايمان سخن نمي گفتند
و ما كلام محبت را در ميان نگاه هاي گهگاهمان
جستجو نمي كرديم
اگر ديوار نبود نزديك تر بوديم
با اولين خميازه به خواب مي رفتيم
و هر عادت مكرر را در ميان ۲۴ زندان حبس نمي كرديم
اگر خواب حقيقت داشت
هميشه خواب بوديم
هيچ رنجي بدون گنج نبود…
ولي گنج ها شايد
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سكه ها را بيش از خدا نمي پرستيدند
و يك نفر در كنار خيابان خواب گندم نمي ديد
تا ديگران از سر جوانمردي
بي ارزش ترين سكه هاشان را نثار او كنند
اما بي گمان صفا و سادگي مي مرد…
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه كافر بودند
و زندگي بي ارزش ترين كالا يود