معرفی وبلاگ
سلام دوستان خوبم.شايد بعضي هاتون منو خوب بشناسين شايد هم نه.مي خواهم خودمو معرفي كنم.من مسافري هستم جامانده از قطار زندگي ساكن كوچه پس كوچه هاي غربت و تنهايي.جايي كه من زندگي مي كنم هيچ كس حرف منو نمي فهمه هيچ كس فكر نمي كنه كه منم آدمم و دلم مي خواهد زندگي كنم.به قول سهراب هركجا هستم باشم آسمان مال من است.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 64215
تعداد نوشته ها : 58
تعداد نظرات : 25
Rss
طراح قالب
GraphistThem226

این هفته هفته ی بهترین دوسته این اس ام اس رو برای همه ی اونهایی که دوسشون داری بفرست ببین چن تا پس می گیری اگه بیش از هفتا پس گرفتی پس واقعا محبوبی

دسته ها :
دوشنبه 1389/11/18
‫روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن
از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن
آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن
تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه
دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی
عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی
آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن
ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن
عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!
مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن
رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن
قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن‬
دسته ها :
دوشنبه 1389/11/18
‫مهرداد فرمانروای ایران به پیره مرد گفت : از فرزندانت بگو
و او گفت : پسر بزرگم بسیار قوی است و به این خاطر کارهای سخت را بخوبی انجام می دهد ،
فرزند میانه ام اهل زن و زندگی است و بی آزار است و به کسی کاری ندارد .
فرزند آخرم با ادب است .
مهرداد اشکانی دستی بر شانه پیره مرد گذاشت و گفت : به آخرین پسرت بگو به دربار ایران بیاید و
از جای برخواست و با همراهان خویش دور شد .
ارد بزرگ می گوید : " ادب نمایه آغازین خرد است. "
چند سال بعد شهرت شهر باستانی تمشیه در همه جای ایران پیچیده بود و به نیک رفتاری و دادگری فرماندار و سرپرست شهر ، آری آن سرپرست کسی نبود جز فرزند آخر همان پیره مرد..‬
دسته ها :
دوشنبه 1389/11/18

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

دسته ها :
شنبه 1389/11/16
X